اول میخواستم این اپیزود رو با عبارتی تو مایههای «سوژهی این اپیزود تو دورهای متولد شد که کشور روزهای ملتهبی رو سپری میکرد» شروع کنم، اما دیدم تمام سوژههای ایرانی اوتسایدرز تو همچین شرایطی متولد شدن؛ اساسا گویا هیچوقت در تاریخ عتیق و جدید این آب و خاک، مقطعی نبوده که ملتهب نباشه.
حالا جونم براتون بگه که سوژهی این اپیزود تو آخرین ماههای اولین دههی قرن گذشتهی خورشیدی متولد شد. داریم دربارهی روز ۱۳ خرداد سال ۱۳۱۰ صحبت میکنیم. قبلا دربارهی روزهای اول قرن ۱۴ خورشیدی صحبت کردیم تو اوتسایدرز. گفتیم که رضاخان میرپنج چطور کودتا کرد، حکومت نظامی راه انداخت و کشور رو دست گرفت.
حدفاصل پایان جنگ اول جهانی و ۱۳ خرداد ۱۳۱۰، مجموعهای از اتفاقهای بسیار مهم و بزرگ رخ داد. بعد از کودتای رضا میرپنج، سید ضیا طباطبایی ۹۳ روز همه کاره شد و بعد جاش رو به میرپنجِ سردار سپه شده سپرد. آبان ۱۳۰۲ یعنی حدود یک قرن قبل از این تاریخی که من دارم این اپیزود رو ضبط میکنم، رضاخان از احمدشاه قاجار حکم نخستوزیری گرفت. فروردین سال بعدش احمد شاه که در رفته بود فرانسه، حکمش رو معلق کرد تا مجلس بهش رای اعتماد بده.
رضا خان که اون روز سه مقام مهم رئیسالوزرا، فرمانده کل قوا و وزیر جنگ رو همزمان داشت، از هر سه تا قهر کرد. قهر رضاخان پاتخت رو بههم ریخت. روزنامههای وقت که متاسفانه خیلی هم گزارشهای دقیقی منتشر نکردن، مینویسن که حدفاصل شب اعلام خبر قهر رئیسالوزرا تا ۴ شب، سه قتل هولناک تو تهران رخ داده. قتلهایی برای دزدی که جزئیاتی ازشون در دسترس نیست. از گزارشها اینطور برمیاد که اوضاع مملکت تازه از جنگ نجات پیدا کردهای که شاهش فرار کرده و نفر دومش با قهر از قدرت کنار رفته، حسابی شیر تو شیر بوده.
همین اوضاع شیر تو شیر باعث میشه مجلس چند نفر ریش سفید منجمله حسن مستوفیالممالک، حسن پیرنیا مشیروالدوله و محمد مصدقالسلطنه رو بفرسته برای پا درمیونی پیش رضا خان. اگه نمیدونید، بدونید که این مصدقالسلطنه همون محمد مصدقیه که میشناسید.
راضی کردن رضاخان تا پاییز طول کشید و وقتی عکس احمدشاه با یه زن بیحجاب تو فرانسه رو جلد روزنامهها چاپ شد، طومار قاجاریه هم جمع شد. رضاخان رفت به دیدار علمای قم که از قضا بزرگشون یعنی عبدالکریم حائری تقریبا کر بود و در اثر کهولت سن تقریبا مشاعرش رو هم از دست داده بود و بعد اینکه مخالفتهاشون رو دید، مطمئن شد که میتونه بهجای جمهوری، پادشاهی رو ادامه بده. اینکه چرا و چطور واقعا مفصله و در حوصلهی این پادکست نیست.
در نهایت ۹ آبان ۱۳۰۴ طرفدارهای رضاخان تونستن اونقدر مدرس رو عصبانی کنن که از مجلس قهر کنه و در غیابش ماده واحدهی انحلال سلسلهی قاجاریه تصویب شد.
حدود یک ماه بعد در ۲۲ آذر هم مجلس موسسان سلطنت رو داد به رضاخان و اینطور بود که میرپنج، شد شاه.
همزمان با تمام این اتفاقها، اوضاع مملکت هم حسابی خراب بود. تو کتاب تاریخ مدرن ایران نوشتهی یرواند آبراهامیان از قول آرتور میلسپو مستشار اقتصادی دولت وقت آمریکا تو ایران میخونیم:
سیاست مالیات بندی شاه به شدت واپسگرایانه بود به طوری که موجب افزایش هزینه زندگی و فشار آن بر طبقات فقیر شد… به طور کلی او کشور را دوشید، دهقانان، ایلات و عشایر و کارگران را از پای درآورد و از زمینداران مالیات و عوارض سنگین دریافت کرد. در شرایطی که فعالیتهایش طبقه جدیدی از سرمایهداران -تجار، صاحبان انحصار، پیمانکاران و نورچشمیهای سیاستمداران- را به ثروت رسانده بود، تورم، مالیات و مسائلی از این دست، سطح زندگی تودهها را پایین آورد.
البته در کنار بحرانهای بسیار زیادی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، تلاشهای زیادی هم برای سر و سامون دادن به اوضاع مملکت انجام میشد. مثلا قانونی تصویب شد که براساس اون تمام معاملههایی که یک سرشون اموال غیرمنقول مثل زمین و اینهاست باید یه جایی ثبت میشدن. جمهوری اسلامی تو سالهای اول تاسیسش این قانون رو لغو کرد تا اینکه خامنهای همین چند وقت قبل ضبط این پادکست از حکم حکومتیش استفاده کرد و دوباره برش گردوند.
حالا کاری نداریم.
خلاصه که هرچند اول بحث هم عرض کردم که این مملکت متاسفانه همیشه درگیر داستان و فتنه و هرج و مرج بوده اما شرایط اون سالها حتی با استانداردهای ما هم شرایط ناجوری به حساب میاد.
تولد عباس زندی
تو همچین شرایط ناجوری عباس زندی تو محلهی سنگلج تهران متولد شد. قبلا تو اپیزود شکارچی طلا دربارهی تاریخچهی کشتی در ایران صحبت کردم. یکی از چهرههایی که در ساخت پایههای کشتی در ایران نقش زیادی داشت مرحوم حاج عبدالحسین فِیلی یا فعلی بود. بعضی منابع میگن فامیل خدا بیامرز فعلی بوده و به فیلی شهرت داشته، بعضی هم برعکس اینو میگن.
حالا کاری نداریم
آقای فعلی که سال ۱۲۸۵ تو لرستان متولد شد، زمانی کشتی گرفتن رو شروع کرد که کشتی اصلا شبیه امروز نبود. اون دوره اساسا چیزهایی به نام کشتی آزاد، فرنگی، تشک کشتی و اینها وجود نداشت. فقط کشتی پهلوانی و زورخانهای بود. کشتی پهلوانی هم که حالا بیشتر دربارهش صحبت خواهیم کرد شامل زورآزمایی پنجه تو پنجه و دست تو کمر پهلوونها رو زمینهای خاکی بود.
مرحوم فعلی که وقتی بچه بود با خانواده اومد تهران، تو دههی ۲۰ خورشیدی که کمکم کشتی با سر و شکل ابتدایی شبیه به امروز داشت شکل میگرفت، بهسمت این رشته اومد. آقای فعلی بعد از مدتی یه تشک ۲ متر در ۳ متر برد تو باشگاهی که خودش پایین میدون منیریه تاسیس کرده بود. اسم باشگاه، ببر بود. یه مدتی اونجا بود و بعد رفت باشگاه پولاد که متعلق به حسین رضیخان بود.
تو این باشگاه بود که عبدالحسین خان، تعداد خیلی زیادی از مهمترین کشتیگیرهای تاریخ ایران رو کشف کرد، تمرین داد و تا بالاترین سطوح جهان برد. لیست کشتیگیرهایی که تو بیشتر از ۲ دهه فعالیت جدی فعلی شاگردش بودن خیلی مفصله. البته اینکه میگم ۲ دهه منظور ۲ دهه فعالیت بهعنوان سرمربی رسمی و تمام وقته. وگرنه که این بنده خدا تا ۹۷ سالگی هم عصا زنان میرفت باشگاه و اونجا رو تمرینها نظارت میکرد و فن یاد میداد.
اگه بخوام یه فهرستی از شاگردهای آقای فعلی بگم
- محمد ابراهیم سیفپور قهرمان دو دورهی جهان و نفر سوم المپیک
- منصور مهدیزاده قهرمان سه دورهی جهان
- مرحوم آقا تختی
- مرحوم نبی سروری قهرمان جهان
- منصور برزگر قهرمان جهان و نایب قهرمان المپیک
- علیرضا رضایی نایب قهرمان المپیک
فقط یه گوشهای از این لیسته. افتخاراتی که شمردم هم یه گوشهای از افتخارات بیشتر اینهاست. توجه شد دیگه؟ علیرضا رضایی تو المپیک ۲۰۰۴ مدال گرفت و شاگرد آقای فعلی بود که اولین بار تو مسابقات ۱۹۵۴ سرمربی تیم ملی بود.
اینطور کارنامهی طولانی
تو این لیست، یه اسم خیلی مهم دیگه هم هست. مرحوم پهلوان عباس زندی.
شروع در باشگاه ببر
عباس زندی وقتی فقط ۱۴ سالش بود رفت باشگاه ببر پیش مرحوم فعلی. بعد از کوچ فعلی به باشگاه پولاد، زندی هم مثل بیشتر شاگردهاش، همراهش رفت.
خاطر شریفتون باشه تو اپیزود افام ۲۰۳۰ یعنی همین اپیزود قبلی، دربارهی کاروان ایران تو المپیک ۱۹۴۸ به تفصیل صحبت کردم. این المپیک، اولین حضور کاروان کشتی ایران تو یه رقابت با این سطح هم بود. برخلاف مثلا بسکتبال که تو اپیزود قبلی گفتم چطور یه تیم شبیه لحاف ۴۰ تیکه فرستاد به اون المپیک، کشتی سر و شکل بهتری داشت.
مربیها و کشتیگیرهای ترکیهای نقش بسیار پررنگی تو گسترش کشتی تو ایران داشتن. سال ۱۹۴۸ هم یه سرمربی ترکیهای به نام صائیم اریکان هدایت تیم ایران رو برعهده داشت. قبل از المپیک تیمی از ایران رفته بود اونجا و با شکست ناجور برگشته بود. اینطور شد که مسئولین وقت تصمیم گرفتن دست به جیب بشن و با پرداخت حقوق مناسب اریکان که آدم شناخته شدهای بود تو دنیای اون وقت کشتی رو بیارن ایران.
حبیبالله بلور و کیومرث ابوالملوکی دستیارهای سرمربی ترکیهای بودن که بعدها سرمربی و مربی تیمهای مختلف ایران شدن.
تیم ایران سال ۱۹۴۸ با ترکیب منصور رئیسی، منصور رحیمیها، حسن سعدیان، علی غفاری، عباس زندی، عباس حریری، منصور میر قوامی و ابوالقاسم سخدری راهی المپیک لندن شد. عباس زندی این موقع فقط ۱۸ سالش بود.
عباس زندی و کلا کاروان ایران تو اون رقابتها، توفیق مدالیای نداشتن. دیگه گفتن نداره که کل کاروان ایران از اون المپیک فقط یه برنز مرحوم جعفر سلماسی رو کسب کرد. عملکرد کلی کاروان کشتی ایران البته بد هم نبود. منصور رئیسی با دو برد و یک شکست بهترین عملکرد رو داشت. سعدیان، زندی و غفاری هم هرکدوم با یک برد و دو شکست عملکرد قابل اشارهای داشتن؛ قابل اشاره از این نظر که گفتم، این رقابتها اولین اعزام یک تیم کشتی از ایران به رقابتهایی در این سطح بود. شایعههای زیادی هست دربارهی اینکه مدیرای کاروان ایران با قوانین و شرایط مسابقه اصلا آشنا نبودن و سردرگمی زیادی وجود داشته تو تیم که خب باز هم عجیب نیست دیگه.
حالا
کاروان کشتی ایران برگشت به کشور و عباس زندی برگشت به باشگاه پولاد سر تمرینهاش. هرچند اون زمان کشتی آزاد داشت کمکم پا میگرفت اما هنوز کشتی پهلوانی حرف اول رو تو این رشته میزد و تمام قهرمانهای بزرگ علاوهبر گود زورخونه، تو بخش پهلوانی هم حضور فعال و جدی داشتن. زندی هم که خیلی جوون بود، همیشه یه پاش تو زورخونه بود.
نگاهی به تاریخچه کشتی پهلوانی
رقابت برای انتخاب پهلوون پاتخت و پهلوون ایران، تاریخچهی بسیار غنیای داره. بهشکل مدرن و امروزی از سال ۱۳۲۳ یعنی چهار سال قبل از المپیک ۱۹۴۸ میلادی شروع شد اما اولین پهلوونها، خیلی خیلی قبل از این در ایران انتخاب شدن. حتی تا ۴۵۰۰ سال پیش هم میشه تو تاریخ عقب رفت و آثار فعالیتهایی شبیه به کشتی پهلوونی رو تو جاهای مختلف ایران وقت پیدا کرد.
تو کتاب تاریخ جهانگشای جووینی داستان یه پهلوونی به اسم فیلهی همدانی رو هم میخونیم حتی که تو دورهی ایلخانان با یه پهلوون گردن کلفت مغول کشتی میگیره و برنده میشه. شاید داستانش رو شنیده باشید. تو افسانهها هست که یه جوری یارو رو زده زمین که صدای شکستن استخوونهاش رو شنیدن مردم.
پوریای ولی که خیلی معروفه هم پهلوون ایران بود.
رقابتهای نامنظم برای انتخاب پهلوون اول ایران یا پهلوون پاتخت تا دورهی ناصرالدین شاه ادامه داشت تا اینکه شاه شهید دستور داد صاحبالدوله به این رقابتها سر و سامون بده و منظمشون کنه.
همونطور که عرض کردم البته از ۱۳۲۳ بود که این رقابتها با سر و شکل امروزی برگزار شد و تو این مدت، با تقریب خوبی هر سال برگزار شده.
اولین پهلوون دورهی نوین این رقابتها، پهلوان مصطفی طوسی بود که سه دورهی متوالی بازوبند رو به دست بست. مهمترین رقیب مرحوم طوسی، ابوالقاسم سخدری بود که عرض کردم تو المپیک ۴۸ هم حاضر بود.
تو افسانهها اومده که سال ۲۴ که رقابت این دو تا اوجش بود، مسابقه برای بازوبند دو روز برگزار شد. نه اینکه دو روز طول کشیدا. مسابقه برای بازوبند تا زمانی انجام میشه که یکی از کشتیگیرها اون یکی رو زمین بزنه. میگن اون مسابقه تو روز اول اینقدر نزدیک بود که شب شد و ملت گفتن آقا فردا دوباره بگیرید.
خلاصه
این آقای سخدری بعدا تو سال ۲۷ رقیب افسانهایش رو شکست داد و بازوبند رو به بازو بست. سال ۲۶ هیچکدوم از این دو پهلوون حضور نداشتن و ضیا میرقوامی برنده شد.
سال ۱۳۲۸ یه پدیدهی عجیب ظهور کرد. عباس زندی که دو سال بود از المپیک برگشته بود و با استعداد عجیبش همه رو تو باشگاه پولاد تحت تاثیر قرار داده بود، بالاخره به سنی رسید که تو این رقابتها شرکت کنه. قانون نانوشتهای بود اون زمان که نوجوونها نباید شرکت میکردن و در اصطلاح تا پشت لبشون سبز نمیشد شایستهی رقابت با پهلوونها نبودن.
عباس زندی تو ۱۹ سالگی اومد به رقابت برای انتخاب پهلوون ایران و در کمال شگفتی بازوبند رو تصاحب کرد. بالا رفتن دست یه جوون کم سن و سال تو رقابتی که تا اون زمان فقط مردهای پخته درش شرکت میکردن، نقطه عطف تاریخیای بود.
بازگشت زندی به کشتی
زندی بعد از این قهرمانی، برگشت روی تشک تا با توصیهی مرحوم فعلی بیشتر روی رقابتهای رسمیای در سطح جهان و المپیک متمرکز بشه. هدفگذاری، المپیک بعدی بود و اینطوری شد که زندی دو سال تو رقابتهای پهلوونی شرکت نکرد و سال ۱۳۳۰، رفت به رقابتهای المپیک هلسینکی.
تو رقابتهای پهلوونی ایران، پهلوان احمد وفادار از غیبت پدیدهی جدید استفاده کرد و سه دورهی متوالی از ۲۹ تا ۳۱ بازوبند رو به بازو بست. به رسم باستانی، وفادار هم مثل مصطفی طوسی و به پاس سه قهرمانی متوالی، بازوبند رو برای همیشه تصاحب کرد. در واقع اون بازوبندی که هرسال میدادن به قهرمان رو دیگه ازش نگرفتن و لقب پهلوان براش ابدی شد. برای پهلوون بعدی هم بازوبند جدید تهیه شد.
این آقای وفادار هم چهرهی خیلی مهمیه و اتفاقا تو المپیک هلسینکی هم بود. بعدها تو سال ۳۸ هم باز برای بازوبند مسابقه داد و تو فینال به آقا تختی باخت. از مهمترین کشتیگیرهای چوخه در تاریخ خراسان و کل ایرانه.
جام جهانی ۱۹۵۲
عباس زندی همراه کاروان کشتی ایران رفت به رقابتهای ۱۹۵۲ هلسینکی. برخلاف چهار سال قبلش تیم ایران منسجمتر و باتجربهتر بود. سرمربی ترکیهای، فرصت کرده بود تیم بهتری ببنده و تا اون سال، ستارههای جدیدی هم ظهور کرده بودن. مهمترین ستارهی نوظهور کسی نبود جز آقاتختی.
تیم ایران با ۸ کشتیگیر به این رقابتها رفت و نمایش بسیار درخشانی داشت.
تفاوت وزنهای ۶ و ۷ البته کم هم نبود. کشتیگیرهایی که ۷۸ کیلو بودن تو وزن ۶ و کشتیگیرهایی که ۸۲ کیلو بودن تو وزن ۷ کشتی میگرفتن. چهار کیلو اختلاف وزن برای کشتی، اختلاف کمی نیست و تاثیر خیلی زیادی روی سطح رقابت میذاره. تازه داریم دربارهی حدود نیم قرن پیش هم صحبت میکنیم که بههرحال آمادهسازی و بدنسازی هم بسیار متفاوت و نسبت به امروز بسیار ضعیف بود. میشه اینطور گفت که بین آقا تختی و زندی، اونی که میرفت وزن هفتم، در واقع داشت شانس مدال جهانی و المپیکش رو فدا میکرد.
عباس زندی و غلامرضا تختی
دربارهی ارتباط عباس زندی و آقا تختی، دو روایت وجود داره. این ارتباط بسیار مهمه چون بخش خیلی زیادی از کارنامهی حرفهای زندی که قراره جلوتر دربارهش صحبت کنیم رو باید تو این کانتکست دید. چه زمانی که کشتی میگرفت و چه زمانی که سرمربی بود.
یکی از روایتها میگه که ایندو بسیار باهم دوست بودن؛ در این حد که حاضر بودن وزن بالاتر کشتی بگیرن تا نفر مقابل تو وزن خودش کشتی بگیره. که گفتم، یعنی فدا کردن مدال جهانی برای کسی که میرفت وزن بالاتر. آقا تختی نقل قول مشهوری داره با این مضمون که اون اوایل شروع کشتی من تو باشگاه پولاد، عباس زندی اینقدر من رو زمین زد که پشتم بوی تشک کشتی گرفت و همین باعث شد که من تلاش کنم و خلاصه بشم اینی که شدم. این روایت میگه آقا تختی زندی رو «داش عباس» صدا میکرده.
این روایت، راویهای معتبر دیگهای هم داره. مثلا امامعلی حبیبی یکی از بزرگترین کشتیگیرهای تاریخ ایران سال ۹۶ تو مصاحبهای با ایسنا دربارهی زندی میگه:
او هم رفیق و برادر من بود و هم مربی من. او به معنای واقعی یک مرد و پهلوان تمام عیار بود و هیچوقت آزارش به کسی نرسید. زندی تا جایی که میتوانست به همه خدمت کرد و اگر کاری از دستش برمی آمد انجام میداد. او به کشتی هم خدمت زیادی کرد و مردم واقعا دوستش داشتند. زندی هم کمتر از تختی نبود. من رفیق تختی و زندی بودم و دربدر این دو نفر بودم تا جایی که هر کجا میرفتند من هم دنبالشان بودم و همراهشان میرفتم. فردین هم خیلی اوقات با ما بود. هیچ وقت بدی از آنها ندیدم چرا که واقعا انسان بودند.
روایت دیگه اما کاملا عکس این رو میگه.
راویان این روایت البته بیشترشون از دنیا رفتن و اونچه اینطرف و اونطرف میشنویم در واقع روایتهای دست دوم هستن؛ روایتهایی که نمیشه خیلی هم بهشون اعتماد کرد و به منابعش استناد کرد. نکته اینجاست که وقتی مثلا جمشید امیر دربارهی خوب بودن این رابطه میگه، خودش حضور داشته. نمیشه گفت حتما درست میگه ولی دستکم منبع معتبریه و میشه دیدگاهش رو بررسی کرد. روایتی که میگه عباس زندی و آقا تختی در ظاهر دوست بودن و در پشت پرده نه، روایتیه که حتی راویهای نسل دومش هم حاضر نیستن اونو غیر خصوصی بگن. من با ۵ نفر صحبت کردم و همگی گفتن علاقه ندارن نظرشون رو بگن و خب همینه که هست.
من اینجا فقط یه روایت مشهور رو میگم و بریم سراغ باقی ماجرا:
میگن عباس زندی وقتی مربی تیم ملی بوده به دربون سالن سپرده بوده که آقا تختی رو راه نداره. همون مسابقاتی که شاپور غلامرضا میاد، تختی رو راه میدن و شاپور که علاقهی مردم به پهلوون رو میبینه و بیتوجهی به خودش رو خیلی کینه میکنه. راوی میگه که عباس زندی به دربونی که آقا تختی رو راه داده بوده سیلی هم میزنه حتی که چرا اینکار رو کردی. گویا راوی اصلی این روایت همون دربون بوده که بهش میگفتن علی قاچاق.
همونطور که گفتم از این سمت روایت کسی حاضر نشد به قول فرنگیا «آن رکورد» چیزی بگه. اینم که چرا به اون بنده خدا میگفتن علی قاچاق رو متوجه نشدیم. میشه یه حدسهایی زد ولی خب چه کاریه.
خلاصه
برگردیم سر بحث اصلی
تیم کشتی ایران سال ۱۹۵۲ با ۸ کشتیگیر رفت به رقابتهای المپیک هلسینکی. عباس زندی هنوز جوون هم یکی از این نفرات بود که البته نه در وزن همیشگی خودش وزن ۶ بلکه تو وزن ۷ کشتی میگرفت. سوالی نیست که کی تو وزن ششم کشتی گرفت دیگه؟ بله غلامرضا تختی.
همونطور که عرض شد کاروان ایران تو این المپیک، نسبت به المپیک ۴۸ هم از نظر کیفیت فنی و هم از نظر تجربهی حضور تو یه رقابت در این سطح و ابعاد بسیار پیشرفت کرده بود. نتیجه این شد که از ۸ وزن، ۵ مدال شامل ۲ نقره و ۳ برنز گرفتیم. برای درک بزرگی این کار باید بدونیم که کاروان ایران تو اون رقابتها فقط دو مدال دیگه شامل یک نقره و یک برنز تو وزنهبرداری گرفت.
اینجا تو پرانتز باید بگم تعیین برنده تو رقابتهای اون زمان خیلی متفاوت بود با الان. سه داور حق رایدار حضور داشتن کنار تشک. اگه کشتیگیر میتونست رقیب رو ضربه کنه یعنی شونههاش رو به تشک برسونه که هرجای کشتی بودن، متوقف میشد و برنده اعلام میشد. اما اگه این اتفاق نمیفتاد تا آخر کشتی دو مبارز با هم کشتی میگرفتن و در نهایت هر داور میگفت که به نظرش کدوم کشتیگیر بهتر بوده. کسی که حداقل دو رای میاورد برنده میشد. یه جورایی شبیه به بوکس فعلی اما خیلی ابتداییتر.
جدول رقابتها هم خیلی متفاوت بود و اصلا شبیه الان نبود. توضیح بیش از حد نمیدم چون ممکنه گیجتون کنه. همین قدر بگم که جدول ردهبندی وجود داشت و مرحله به مرحله بهترینهای اون جدول میرفتن به دور بعد و در نهایت سه نفر میموندن که از بینشون سه نفر نهایی بر اساس رقابت دورهای تعیین میشد. نتایج راندهای قبل هم تو راندهای بعد حساب میشد. یعنی اگه کشتیگیر الف، تو راند یک کشتیگیر ب رو شکست میداد و هر دو به راند بعد صعود میکردن، کشتیگیر الف یه پیروزی تو راند بعد داشت و دیگه با ب کشتی نمیگرفت.
محمود ملاقاسمی تو ۵۲ کیلو برنز، ناصر گیوهچی تو ۶۲ مدال نقره، توفیق جهانبخت تو ۶۷ کیلو مدال برنز، عبدالله مجتبوی تو ۷۳ کیلو مدال برنز و غلامرضا تختی تو ۷۸ کیلو مدال نقره گرفتن.
عباس زندی تو وزن هفتم، تو دور اول استراحت کرد، تو دور دوم با سه رای کوین کوته از استرالیا رو شکست داد، تو راند سوم باز هم با سه رای پاوو سفونن از فنلاند رو برد و در راند چهارم با یک رای به ویکینگ پالم سوئدی باخت. تو این راند در واقع پنج کشتیگیر باقی مونده بودن که زندی با این شکست در ردهی پنجم قرار گرفت و نتونست راهی راند بعدی بشه. به بیان دیگه میشه گفت که مقام پنجم رو کسب کرد هرچند رتبهی رسمیای نیست. پالم نایب قهرمان اروپا و بهترین کشتیگیر این وزن در اون سال بود. تو همون راند هنری ویتنبرگ آمریکایی مدافع عنوان قهرمانی المپیک رو هم شکست داد و تو راند فینال با برد آتان آدیل ترک و باتوجه به برد جلوی ویتنبرگ، مدال طلا رو کسب کرد. این پالم بعدا آقا تختی رو هم شکست داد تو همین وزن ۷.
دههی ۳۰ خورشیدی آغاز درخشش عباس زندی
کشتی گرفتن در وزنی که نزدیک ۵ کیلو از وزن عادیش بالاتر بود و ستارههای بسیار بزرگی مثل آتان عادل، ویکینگ پالم، آگوست انگلاس و کلپو گوندال هم درش حضور داشتن، ستارهی جوون کشتی ایران رو از رسیدن به مدال جهانی و المپیک دور کرده بود.
خود زندی میگفت خجالت میکشیدم به آقا تختی بگم من میخوام برگردم وزن ۶. البته عجیب نیست که مربیها هم علاقهای نداشتن آقا تختی رو ببرن وزن بالاتر که احیانا مدال نگیره. نایب قهرمان المپیک و جهان بود و باتوجه به سن کمش انتظار میرفت خیلی زود به طلای این رقابتها هم برسه. البته هنوز به اون چهرهی محبوبی که میدونیم تبدیل نشده بود ولی خب از نظر فنی نمیشد روش ریسک کرد.
محمود ملاقاسمی، محمدمهدی یعقوبی، ناصر گیوهچی، توفیق جهانبخت، محمدعلی فردین، عباس زندی، غلامرضا تختی و احمد وفادار اعضای تیم ایران بودن که چهارشنبه ۲۲ اردیبهشت سال ۱۳۳۳ از طریق تایلند رفتن توکیو برای مسابقات جهانی.
مسابقات از اول خرداد شروع شد و نمایندههای ایران تو سه وزن اول یعنی محمود ملاقاسمی، مهدی یعقوبی و ناصر گیوهچی توفیقی نداشتن. تو وزن چهارم نوبت به توفیق جهانبخت رسید که نمایش حیرتانگیزی داشت. تو این وزن اوله اندربرگ سوئدی حرف اول و آخر رو میزد تا اون موقع. کشتیگیری که المپیک ۴۸ نایب قهرمان شد، المپیک ۵۲ طلا گرفت و در حالی به مسابقات توکیو اومد که سه دورهی متوالی هم قهرمان جهان شده بود. سرگئی گاباردزه از شوروی و عثمان گانبور از ترکیه هم ورزشکارهای گردن کلفتی بودن. جهانبخت همهی اینها رو شکست داد و برای اولین بار در تاریخ، ایران رو صاحب طلای مسابقات جهانی کرد. توجه داشته باشیم که اندربرگ سوئدی حدفاصل فینال المپیک ۱۹۴۸ تا آخرین مسابقهی راند نهایی مسابقات ۱۹۵۴ یعنی حدود ۶ سال به هیچکشتیگیری در هیچجای دنیا نباخته بود تا گیر نمایندهی ایران افتاد.
تو وزن بعدی یعنی وزن ۷۳، محمدعلی فردین نمایندهی ایران بود. کشتیگیری که همسن عباس زندی بود و تازه درخشش رو شروع کرده بود. فردین که خب لابد میدونید که بعدها ستارهی سینا هم شد، تو این رقابتها عملکرد بسیار خوبی داشت. ستارهی جوان کشتی ایران تو اون رقابتها تا روز پایانی همه رو شکست داد. این همه شامل کانکو یوتاکا نمایندهی ژاپن هم بود که یکی از بهترینهای دنیا بهحساب میومد و بعدها رقیب اصلی فردین تو رقابتهای آسیایی هم شد. نمایندهی ایران تو آخرین کشتیش تو راند پایانی به بالاوادزه از شوروی باخت و به مدال نقره رسید.
تو وزن ششم، عباس زندی باید خودش رو به خیلیها ثابت میکرد. زندی با آمادگی بسیار بالا وارد رقابتها شد و تو سه کشتی اولش با ضربهی فنی به پیروزی رسید. در واقع در شرایطی وارد راند فینال شد که داورهای مسابقاتش اصلا نیاز پیدا نکرده بودن رای بدن بهش. تو این راند هم اول کازو کاتسوراموتو از ژاپن و قهرمان آسیا در همون سال رو شکست داد و بعد عصمت آتلی از ترکیه که کشتیگیر بسیار گردن کلفتی بود رو از پیش رو برداشت و صاحب مدال طلا شد.
در وزن هفتم، اوضاع مثل زمان حضور زندی پیش رفت. آقا تختی هم نتونست از پس پالم سوئدی بر بیاد و تو راند قبل از راند پایانی با ردهی چهارم از جدول کنار رفت. خاطر شریف باشه گفتم که زندی هم به همین کشتیگیر باخت. روزنامهها بعدا نوشتن که آقا تختی بهتر کشتی گرفته و حقش باخت نبوده اما خب بههر حال.
داخل پرانتز اینم بگم که یک ماه بعد این رقابتها تیم ایران رفت سوئد برای اردو و آقا تختی پالم رو اونجا ضربه کرد.
از بحث اصلی دور نشیم.
احمد وفادار هم در وزن آخر توفیقی نداشت و کاروان ایران با دو طلا و یک نقره بعد از ترکیه و شوروی در مجموع مقام سوم رقابتهای جهانی توکیو رو به دست آورد. حدفاصل شکست تحقیرآمیز تمام کشتیگیرهای ایران تو مسابقهی تیمی دوستانه در ترکیه تا این نمایش درخشان تو رقابتهای جهانی، حدود ۶ سال بیشتر طول نکشید.
زندی وقتی به ایران برگشت، یک بار دیگه پهلوان ایران شد و وقتی تو سال ۳۴ برای چهارمین بار و سومین بار متوالی صاحب بازوبند شد، نامش رو در تاریخ این رشته جاودان کرد. همونطور که پیش از این عرض کردم به رسم باستانی کسی که سه بار بازوبند رو متوالی تصاحب میکرد، صاحب ابدی همون بازوبند میشد و لقب پهلوان روش میموند. یعنی دیگه بازوبند رو ازش نمیگرفتن. یه رسم باستانی دیگه هم بود و اون دادن حق سفره بود. این حق سفره در واقع یه مقرریای بود که به پهلوان کمک میکرد زندگی بهتری داشته باشه.
قهرمانی در رقابتهای شوروی
عباس زندی البته پرافتخارترین پهلوون ایران نیست. جابر صادق زاده که آخرین بار سال ۱۴۰۰ پهلوان ایران شد با ۷ بار کسب بازوبند رکورد داره. مرحوم علیرضا سلیمانی سالهای ۵۸، ۶۱، ۶۲، ۶۴، ۶۵ و ۶۹، هم شش بار بازوبند پهلوانی ایران رو تصاحب کرد. سلیمانی هرچند هیچوقت سه بار متوالی پهلوان نشد اما با ۶ بار تصاحب بازوبند، لقب پهلوانباشی رو از جامعهی کشتی پهلوانی گرفت که نشونهای از احترام و بزرگداشتش بود. خدا رحمتش کنه.
مابین این قهرمانیها تو رقابتهای کشتی پهلوانی، زندی یه طلای با ارزش دیگه هم کسب کرد. سال ۱۹۵۵ تیم ملی ایران به رقابتهای قهرمانی جهان که تو کالسروههی آلمان برگزار شد نرفت. دربارهی دلیل این غیبت، صحبتهای زیادی مطرح میشه اما به نظر معتبرترین نقل اینه که سفر به آلمان در اون مقطع از نظر مالی امکانپذیر نبوده.
بهجای این رقابتها تیم ایران همون سال به دعوت فدراسیون کشتی شوروی رفت به ورشو تا تو یه جشنوارهی بینالمللی شرکت کنه. هزینهی سفر و اقامت تیمهای حاضر تو این رقابتها با میزبان بود و خب عجیب هم نیست که خیلیها میگن این رقابتها بسیار سطح بالا بود. هر کشوری که دعوت شده بود با بهترین نفرات اومده بود تا از امکانات استفاده کنه و یه مسابقهی خوب هم داشته باشه. وقتی به نتایج رقابتهای جهانی نگاه میکنیم، بهنظر سطح مسابقات نسبت به دورهی قبل پایینتر هم میاد. ۶ طلا از مجموع ۸ طلای این رقابتها به نمایندههای شوروی رسید. در حالی که دورهی بعد یعنی سال ۵۷ شوروی فقط دو طلا گرفت. میشه اینطور تحلیل کرد که تو رقابتهای سال ۵۵ رقابت کمتری وجود داشت.
کاروان ایران با ترکیب اصلی راهی این رقابتها شد. خجستهپور، تختی، زندی، سروری، مقرب و گیوهچی نفراتی بودن که به این رقابتها اعزام شدن. بهجز آقا تختی، زندی و گیوهچی سایر نفرات جوونهایی بودن که اون روزها تلاش میکردن دوبندهی تیم ملی رو تصاحب کنن.
زندی بازهم تو وزن خودش یعنی وزن ۶ کشتی گرفت و باز هم نمایش درخشانی داشت. استخیرلادزه از شوروی رقیب اصلی زندی بود که تو دور دوم بهش باخت. نمایندهی ایران تو این رقابتها صاحب مدال طلا شد. بین اهالی کشتی معروفه که این طلا، هموزن طلای جهانی بود چون علاوهبر سطح بالای رقابتها، شوروی مسابقات رو با دبدبه و کبکبهی بسیار و زرق و برق مسابقات جهانی برگزار کرد.
المپیک ۱۹۵۶
زندی اولین ورزشکار ایرانیای بود که برای سومین دوره راهی رقابتهای المپیک میشد. با توجه به اینکه زندی یه طلای جهان تو وزن ۶ داشت، برنامه این بود که تو المپیک ۵۶ هم تو همون وزن کشتی بگیره. آقا تختی هم وزنش رو به سطحی رسونده بود که دیگه مشکلی برای حضور تو وزن بالاتر نداشت.
تیم ایران با ترکیب محمد علی خجستهپور، مهدی یعقوبی، ناصر گیوهچی، امامعلی حبیبی، نبی سروری، عباس زندی، غلامرضا تختی و حسین نوری راهی رقابتهای ملبورن شد.
نمایش کاروان کشتی ایران تو این رقابتها هم مثل جهانی ۵۴ درخشان بود. تو دو وزن اول خجستهپور و یعقوبی هرکدوم با فقط یک شکست به مدال نقره رسیدن. ناصر گیوهچی تو وزن سوم با دو شکست و یک برد به کارش پایان داد.
تو وزن چهارم امامعلی حبیبی که گفتم دوست نزدیک عباس زندی بود و خوندم براتون مصاحبهش رو که گفته بود من زندی رو خیلی دوست داشتم و اینها، عملکرد حیرتانگیزی داشت.
حبیبی تو دور اول اوله آندربرگ اسطورهی سوئدی رو که کلی وزن کم کرده بود و به وزن چهارم اومده بود ضربه کرد. تو دور بعد هم گیولا توت مجارستانی رو با سه رای شکست داد. نمایندهی مجارستان در نهایت تو این رقابتها سوم شد و کشتیگیر بسیار خوبی بود. روژه بیل از فرانسه هم تو دور بعد به حبیبی باخت.
حریف بعدی حبیبی گاریبلادو نیزولا از ایتالیا نفر دوم جهان بود. نتیجهی این بازی هم سه رای به نفع نمایندهی ایران بود. حبیبی تو راند بعد شیگرو کاساهارا از ژاپن که قهرمان آسیا بود رو شکست داد و تو کشتی آخر عالمبیگ بستایف از شوروی و قهرمان جهان رو ضربهی فنی کرد.
یه بار دیگه مسیر رو تو ذهنتون بیارید دیگه. بهجز نمایندهی فرانسه بقیه قهرمان جهان و المپیک و آسیا و اینها. همه رو هم یا ضربه کرد یا با سه رای برد. اینطوری بود که کاروان ایران تو المپیک، اولین بار طعم کسب مدال طلا رو چشید.
نبی سروری نمایندهی وزن پنجم ایران با سه برد و یک شکست در نهایت چهارم شد و نوبت به عباس زندی رسید.
قهرمان جهان در وزن ششم اول نمایندهی ژاپن رو با سه رای شکست داد و بعد از استراحت در دور دوم، با سه رای مغلوب عصمت آتلی یکی از رقبای همیشگیش شد. زندی تو راند آخر جلوی دن هاج از آمریکا ضربه شد و به مقامی بهتر از هفتم نرسید. اولین ورزشکار ایرانی حاضر تو سه دورهی المپیک، دستش به مدال این رقابتها نرسید.
طلای آقا تختی
همزمان با رقابتهای وزن ششم، رقابتهای وزن هفتم این رقابتها هم در جریان بود؛ جایی که دوست و رقیب عباس زندی یعنی غلامرضا تختی روی تشک رفت. نایب قهرمان وزن ششم دورهی گذشته که تو رقابتهای جهانی وزن هفتم روی سکو نرفته بود، تو این رقابتها با آمادگی بسیار بالایی حاضر شد. از کجا میدونیم که آمادگیش بالا بود؟ از اونجایی که به ترتیب نمایندههای آفریقای جنوبی، کانادا، ژاپن، استرالیا و شوروی رو ضربهی فنی کرد و در آخرین مسابقه با سه رای نمایندهی آمریکا رو شکست داد و دومین طلای تاریخ کاروان ایران رو تصاحب کرد.
تو وزن آخر این رقابتها هم حسین نوری با دو شکست و یک برد از جدول رقابتها کنار رفت.
هرچند عباس زندی یک سال قبل از المپیک تو رقابت برای کسب بازوبند پهلوونی ایران غلامرضا تختی رو شکست داد اما این طلا در وزن هفتم و شکست زندی تو وزن ششم، در واقع نقطهی پایان رقابت این دو دوست هم بهحساب میومد. دیگه رقابتی وجود نداشت. هرچند زندی قهرمان جهان بود اما تختی یه طلا و یه نقرهی المپیک داشت که یکی رو تو وزن زندی و یکی رو تو وزن بالاتر گرفته بود. تختی در کنار نامجو تو وزنهبرداری تنها ایرانیهایی بودن که تا اون روز دو مدال المپیک داشتن.
قهرمانی در بازیهای آسیایی
یک سال بعد از المپیک ملبورن، توکیو میزبان بازیهای آسیایی بود. سومین دورهی این رقابتها برای اولین بار تو ژاپن برگزار میشد. زندی از توکیو خاطرههای خیلی خوبی داشت و میخواست هر جور شده شکست تو المپیک رو جبران کنه.
آقا تختی و عباس زندی توافق کردن که برای این رقابتها، وزنهاشون رو یک بار دیگه عوض کنن. هرچند زندی چند سالی میشد که تو وزن ۶ بود و آقا تختی تو وزن ۷ قهرمان المپیک شده بود اما سطح رقابتهای آسیایی برای این دو قهرمان، اونجور نبود که این جابهجایی خطر بزرگی محسوب بشه.
تیم ایران با ترکیب خلیل رعیتپناه، غلامحسین زندی، ناصر گیوهچی، امامعلی حبیبی، توفیق جهانبخت، نبی سروری، غلامرضا تختی و عباس زندی راهی این رقابتها شد.
ترکیب قدرت تو کشتی آسیا اینطوری بود که ایران و ژاپن تو همهی وزنها روی سکو رفتن و پاکستان با ۵ مدال شامل سه نقره و دو برنز تو ردهی بعدی بود.
برای ایران زندی و گیوهچی برنز، رعیتپناه، جهانبخت و سروری نقره، امامعلی حبیبی، غلامرضا تختی و عباس زندی طلا گرفتن. همونطور که گفتم زندی و آقا تختی مشکل خاصی تو وزنهای ۶ و ۷ نداشتن و با پیروزی جلوی تمام حریفاشون روی سکوی اول ایستادن. حبیبی هم که گفتم سال قبلش چطور قهرمان المپیک شد، تو وزن خودش حرف اول و آخر رو میزد.
بعد از رقابتهای آسیایی عباس زندی کم کم از اوج فاصله گرفت. سه سال بعد از رقابتهای توکیو، قهرمان سابق جهان که دیگه تو مسابقات انتخابی نمیتونست دوبندهی تیم ملی رو به دست بیاره، همراه تیم ارتش ایران رفت به رقابتهای ارتشهای جهان در ترکیه و اونجا قهرمان شد.
بازنشستگی عباس زندی
این، آخرین مدال یکی از بهترین کشتیگیرهای تاریخ ایران در رقابتهای برونمرزی بود. دوران کشتی عباس زندی در حالی که فقط ۳۰ سالش بود به پایان رسید. حتی با استانداردهای اون زمان هم ۳۰ سال خیلی سن کمی برای بازنشستگی بود اما زندی برنامههای دیگهای برای زندگیش داشت.
خاطر شریف باشه تو اپیزود تیمسار تعریف کردم براتون که حضور تو دم و دستگاه نظامی، اون سالها ارج زیادی داشت. هم حقوق خوبی میدادن هم آدمهای نظامی جزو گروههای با نفوذ و سطح بالای اجتماعی به حساب میومدن. تو همچین فضایی، زندی که علاقهی زیادی به دنیای افسری داشت، سراغ دانشکدهی افسری رفت. مدالهای جهانی و آسیاییش اینجا به کمکش اومد و تونست خیلی زود وارد دانشکدهی افسری بشه و مدارج ترقی رو طی کنه.
سال ۱۹۶۱، یکی از سالهای عجیب تاریخ کشتی ایران بود. گفتم که زندی نمیتونست دوبنده رو به دست بیاره اما تیم ملی هم شرایط خوبی نداشت. یک سال قبل تو المپیک رم نتایج فاجعهباری به دست اومد. آقا تختی با شکست مقابل عصمت آتلی یکی از رقبای بزرگ خودش و عباس زندی به نقره رسید و محمد سیفپور تو وزن اول روی سکوی سوم ایستاد؛ همین.
این نتایج باعث شد سازمان ورزش وقت تصمیم بگیره کاروان ایران رو به رقابتهای جهانی ۱۹۶۱ یوکوهاما اعزام نکنه. چند هفته قبل از شروع مسابقات منوچهر قرهگوزلو رئیس فدراسیون شد و تونست به لطایف الحیل بودجهی لازم برای اعزام رو جور کنه. حبیبالله بلور که تو اپیزود شکارچی طلا به تفصیل دربارهش صحبت کردم و گفتم چه آدم مهمی بوده سرمربی تیم شد و اعزام لحظه آخری با نتایج خیرهکنندهای همراه شد.
تیم ایران با ترکیب نصرالله سلطاننژاد، ابراهیم سیفپور، حمید توکلی، محمدعلی صنعتکاران، امامعلی حبیبی، منصور مهدیزاده، غلامرضا تختی و حمید توکل راهی این رقابتها شد.
حمید توکل برنز، نصرالله سلطاننژاد نقره و بقیهی نفرات ایران طلا گرفتن. بله ۵ طلا، یک نقره و یک برنز از هفت وزن. این، اولین باری بود که ایران بالاتر از شوروی و ترکیه، در جدول مدالهای مسابقات کشتی قهرمانی جهان تو جای اول قرار میگرفت.
از نظر نسبت مدال به تعداد شرکت کننده، این تیم بهترین تیم تاریخ ایران بهحساب میاد.
یک سال بعد از این رقابتها، حبیبالله بلور جای قرهگوزلو رو گرفت و رئیس فدراسیون شد. جای بلور رو هم یه جوون نام آشنا گرفت: عباس زندی.
آغاز دوران مربیگری
عباس زندی که هنوز از ۳۰ سالگیش چیزی نگذشته بود، در حالی سرمربی تیم ملی شد که همچنان بعضی از همدورهایهاش منجمله آقا تختی و امامعلی حبیبی کشتی میگرفتن.
اولین ماموریت زندی اعزام تیم ایران به رقابتهای ۱۹۶۲ تولیدو تو آمریکا بود. ترکیب تیم ایران فقط دو تغییر داشت؛ محمد خادم پدر رسول و امیر خادم جانشین حمید توکل شد و عزیز کیانی به جای حسین نوری رفت آمریکا. همونطور که تو اپیزود شکارچی طلا تعریف کردم عبدالله موحد که اون زمان خیلی خیلی جوون بود هم بهعنوان یار رزرو برای کسب تجربه همراه تیم شد. تیم تحت هدایت زندی عملکرد خوبی داشت. محمد خادم نقره گرفت، امامعلی حبیبی و منصور مهدیزاده روی سکوی قهرمانی رفتن. سرنوشت غلامرضا تختی دوست سرمربی تیم ملی تو این رقابتها واقعا عجیب بود. تو اون دوره از رقابتها، شوروی الکساندر مدوید رو تو ترکیبش داشت. مدوید رو میشه در کنار السکاندر کارولین بهترین کشتیگیر تاریخ دونست. سه طلای متوالی المپیک، ۷ طلا، یک نقره و یک برنز قهرمانی جهان و سه طلای قهرمانی اروپا کارنامهای نیست که تو تاریخ، کشتیگیرهای زیادی تکرارش کرده باشن.
مدیود در حالی تو راند پایانی با آقا تختی کشتی گرفت که زانوش آسیب دیده بود. شاید داستانش رو شنیده باشید. بسته بود پاش رو و آقا تختی اصلا به اون پاش حمله نکرد. در نهایت بدون امتیاز کشتی تموم شد و طبق قوانین وقت رفتن رو باسکول تا هرکی سبکتره برنده بشه. مدیود چند گرم سبکتر بود و اینطوری طلای جهان رو از آقا تختی گرفت.
بعد از این رقابتها بلور خودش دوباره سرمربی تیم ملی شد و نتایج فاجعهای گرفت. بازنشست شدن امامعلی حبیبی بعد از سه طلای متوالی جهان و یک طلای المپیک در کنار مصدومیت سنگین آقا تختی و غیبتش تو رقابتهای صوفیه باعث شد کاروان ایران با هدایت بلور به مدال طلا نرسه. تو اون رقابتها ابراهیم سیفپور یه نقره و منصور مهدیزاده یه برنز برای ایران گرفتن. در بازگشت بلور برای همیشه از هدایت تیم ملی کنار رفت و عباس زندی دوباره جایگزینش شد.
تو سال ۱۹۶۴ زندی باید تیم ملی کشتی ایران رو به رقابتهای المپیک در ژاپن میبرد. ژاپن خاطرههای بسیار خوبی برای زندی داشت اما اینبار داستان فرق داشت. زندی ترکیب اکبر حیدری، عبدالله خدابنده، ابراهیم سیفپور، عبدالله موحد، محمد علی صنعتکاران، منصور مهدیزاده و غلامرضا تختی رو به این رقابتها برد. شایعههایی هست دربارهی اینکه زندی تو رقابتهای انتخابی اعمال نفوذ میکرده تا کشتیگیرهایی که خودش دوست داره انتخاب بشن. اکبر حیدری و محمد علی صنعتکاران تو وزنهای اول و پنجم برای ایران دو مدال برنز گرفتن و تمام. سایر نفرات کاروان ایران به جایی نرسیدن. بهترین عملکرد بدون مدال رو آقا تختی داشت که با یک شکست جلوی احمد آییک ترکیهای و تساوی با سعید مصطفوف بلغارستانی، چهارم شد. کی قهرمان شد تو اون وزن؟ السکاندر مدوید دیگه.
البته فکر نکنید نتایج کشتی فقط بد بودا؛ کل کاروان ایران تو المپیک ۶۴، فاجعه بود. در این حد که همین دو مدالی که تیم عباس زندی آورد تنها مدالهای کل کاروان ایران بودن.
این نتایج بسیار ضعیف باعث شد عباس زندی از هدایت تیم ملی کنار بره و نبی سروری یکی دیگه از همدورهایهاش که تا اینجا چند بار اسمش رو بردیم جاش رو بگیره. عباس زندی هم برگشت سر کار افسری خودش.
پایان موقت حضور در تیم ملی
تیم تحت هدایت سروری تو رقابتهای جهانی عملکرد بسیار بهتری داشت. فرخیان و صنعتکاران برای ایران نقره گرفتن و صیفپور، موحد و مهدیزاده قهرمان شدن. با این نتایج تیم ایران در مجموع تیمی هم قهرمان جهان شد. برای اینکه بدونیم چه نتیجهی درخشانیه باید بهگم به جز این دوره و ۱۹۵۹ که تو ژاپن گفتم قهرمان شدیم، دیگه تا ۱۹۹۸ اصلا قهرمان جهان نشدیم. تازه اون دوره و ۲۰۰۲ هم تو تهران قهرمان شدیم. قهرمانی بعدیمون هم ۲۰۱۳ تو بوداپست مجارستان ثبت شد. در واقع تیم کشتی ایران از ۱۹۵۱ تا امروز فقط ۵ بار قهرمان جهان شده که سه بارش خارج از ایران بوده.
نبی سروری دورهی بعد مسابقات جهانی هم سرمربی ایران بود. دورهای که با طلای موحد و برنزهای طالبی، تهامی و انوری به پایان رسید.
دورهی بعد رحمتالله غفوریان، منصور رئیسی و پرویز سیروسپور هدایت تیم ملی رو برعهده گرفتن و تو رقابتهای هندوستان نتایج ضعیفی گرفتن. به جز موحد که اگر شنوندهی ما باشید میدونید شکارچی طلا بود، فقط ابوطالب طالبی روی سکو رفت و برنز گرفت.
پنجمین المپیک عباس زندی
این نتایج باعث شد کادرفنی شلوغ ایران خلوت و عباس زندی جایگزین بشه. این دوره، دورهی گذار کشتی ایران از دوران طلایی گذشته بود. بهجز موحد، چهرهی اونطور شاخص دیگهای نداشتیم عباس زندی تیم ایران رو با ترکیب محمد قربانی، ابوطالب طالبی، شمسالدین سید عباسی، عبدالله موحد، علی محمد مومنی، منصور مهدیزاده، مسلم اسکندرفیلابی و ابوالفضل انوری به رقابتهای المپیک مکزیکوسیتی برد.
عملکرد تیم تحت هدایت زندی تو این دوره به مراتب بهتر بود. عبدالله موحد به شکار طلا ادامه داد، شمسالدین سیدعباسی و ابوطالب طالبی هم صاحب مدال برنز شدن. این مدالها، مثل همیشه بخش اعظم مدالهای کاروان ایران هم بودن. بهجز کشتی، محمد نصیری و پرویز جلایر تو وزنهبرداری یک طلا و یک نقرهی دیگه برای کاروان ایران گرفتن.
بعد از پایان رقابتهای المپیک مکزیکوسیتی، عباس زندی تصمیم گرفت از تیم ملی بره و به کار افسریش برسه.
اینطوری شد که بعد از تجربهی ۵ المپیک، کار کردن با سه نسل اسطورههای کشتی ایران و قهرمانی در سطوح مختلف جهان و آسیا، عباس زندی از صحنهی سطح اول کشتی ایران کنار رفت. علی بالا غفاری همتیمی عباس زندی تو المپیک ۱۹۴۸، جایگزینش تو تیم ملی شد و نتیجهی خوبی تو رقابتهای جهانی گرفت. ابراهیم جوادی و عبدالله موحد طلا، محمد قربانی و شمسالدین سید عباسی نقره، ابوطالب طالبی، مجید عقیلی و ابوالفضل انوری برنز گرفتن.
خانهنشینی و مرگ
عباس زندی به دلیل اختلاف سلیقه با مدیرای فدراسیون کشتی تا زمان انقلاب دیگه حضوری تو سطح اول نداشت. بعد از انقلاب هم اوضاع جوری پیش رفت که این اختلاف سلیقهها حل نشد و زندی دوران بازنشستگی رو تو خونه سپری کرد. بهجز اینها، زندی فقط در مراسم بزرگداشت اسطورهها و سالگرد قهرمانیها دیده میشد. به نظر میرسه خیلی هم راضی نبوده. عباس زندی روز ۸ آبان ۱۳۹۶ و در حالی که ۸۷ سال داشت تو خونهش تو تهران از دنیا رفت.
روحش شاد
دیدگاه خود را بنویسید